شرح حال
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/10/1:: 6:0 صبحشرح حال
بحر مجتث مثمن محذوف
(مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن)
گفتـم طـبیـب خـود را بیمـاریـم دوا کـن
گفتا که نسخـه ات را تا آخرش وفـا کـن
گفتم که دل شکستم هم دست و پای خستم
گفتـا دوا و دردم درمـان خـود رهـا کـن
گـفتم که ارث من بـود این درد از پدر بـود
گفتـا مقـدر این بـود بر مادرت دعـا کـن
گفتم که سُخره گشتم از بس پِیِ تو گشـتم
گفتا حساب خود را از مُردگـان جـدا کـن
گـفتــم اسیـرِ نفسـم در دام او نشسـتم
گفتا که در دعـایت دائـم خـدا خـدا کـن
گفتم زِ خشکیِ چشم از بس که گریه کردم
گفتا به گلشـنِ دل باران خـون فـزا کـن
گفتم کـه نسخه سازد تا جـان زِ تن درآیـد
گفتا زمان سر آید بر حضرتش دعـا کـن
گفتم غـلام بایـد در خدمتـش چه سـازد؟
گفتا اطاعتش را بی چـون و بی چرا کـن
گفتـم غـلام بیمـار از خـواب دل نگهـدار
گفتا زِ هوش رفتی بر نفس خود صدا کن
سروده غلام (دکتر سید مهدی موحد ابطحی)
کلمات کلیدی :
نظر